قهقه ات / مکعب های گلی را لرزانده است.
سرم را بلند میکنم
لحد خلاصه میشود
و جیغ های سرمه ی اش را قورت میدهد
بالای پله ها
کلوخهای پریده رنگ
به سرفه می افتند
تو تنها نیستی
در برابر دستی که سیب را میبیند
دستی که سیب را میچیند
و دستی که سیب را گاز میزند
و روی آخرین گزارش آب و هوا
کلیک میکند
حالا
قدمهایت را بریده بریده باور میکنم
ترن / قضیه مفصلی است
طیاره هم / اصطکاک خودش را به همه ابر های
جهان نوشته است
متاسفم / من اما هنوز نمیدانم
کسی که با من چت میکند /
آن طرف شتابهای مهیج روشن
نام این دودهای کهنه را مفهمد
در سرک سالهای دوهزار و پنج تا بعد؟
به گمانم از ماجرا پرتیم
با ماهواره هم / حتی
تنها / رفت و آمد ماهپاره ها را کنترول میکنند.
با انگشت های که شاید
بوی کشف آتی بو علی سینا را
پنهان کرده باشد
یا رازی
که رازی نبود جز تغیری کوچک
در فورمول بزرگ
در سیطره باید و نبایدها
ترن بی وقفه میراند
بی آن که چشم بگردانی
و فراموش کرده باشم / تلخی دوباره توت را
در تشنج ناگزیر دندانهایم
به همین سادگی
ریشه هایت را هر روز هزاران دهان
می بوسند
آن طورف بادها / اما
کسی از رسیدن تو مایوس است.