نگاهم کن
بسوزان
از کران تا به کران وجودم را
با آتش نگاهت
که....
عید نوروز رسید و
مرا..
نه جامه به تن است
و نه نقل و نبات
بر لب........
بسوزان این تنم را
با آتش نگاهت ....
درنگ مکن
زیرا تراوش نگاه تو
دلگرمم میسازد
امیدم میبخشد
و دگرگونم میسازد...........
بسوزان جسمم را
با سوز نگاهت
این تحفه ات را
برسم عیدی
از من دریغ مکن
زیرا من میخواهم
لب خندی باشد
روی لبانت.......................................!!!