الا یا ساقیا بر گو دل من شاد کی گردد؟
وزین آشوب نادانی وطن آزاد کی گردد؟
شب ظلمانی میهن سحر ناگشته شب آمد
وطن با خاک یکسان شد ولی آباد کی گردد؟
هزاران شاخه ی شمشاد میهن خفت بر خاکی
هزاران مادر غمدیده است دلشاد کی گردد؟
تهی دست یتیمان و فقیران مانده در ظلمت
کسی را در خیالش فکر استمداد کی گردد؟
زسوز سینه ی مظلوم صدا خیزد که ای مردم
بدون فکر انسانی صلح ایجاد کی گردد؟
درین چرخ ستم پرور نباشد جز ستمکاری
ستمکاران این عالم ؛جلال؛ارشاد کی گردد؟